شاهین کلانتری

🔸سری جدید یادداشت‌های روزانۀ من شکل‌وشمایل متفاوتی دارد. این شیوه از یادداشت‌نویسی ممکن است برای برخی از شما که به انتشار روزانۀ نوشته‌هایتان علاقه دارید جالب باشد.

از این پس لینک یادداشت خام هر روز را در اینجا هم منتشر می‌کنم. خوشحال می‌شوم مرا در جریان نظراتتان قرار دهید. به برخی از سوالات شما هم در همین یادداشت‌ها جواب خواهم داد.

اگر هم خودتان در رسانۀ شخصی‌تان چیزی منتشر کردید حتما لینک آن را در بخش کامنت‌های یادداشت‌های روزانۀ من بگذارید تا به شما لینک بدهم.

با آرزوی بهترین‌ها
شاهین کلانتری

سه یادداشت قبلی مرا با کلیک روی لینک‌های زیر بخوانید:

👇
https://shahinkalantari.com/yaddasht-7/

https://shahinkalantari.com/yaddasht-8/

https://shahinkalantari.com/yaddasht-9/

خانه درختی

خانه درختی … خانه رویاها
خانه درختی … خانه آرزوها
خانه درختی … خانه فانتزی ها
خانه درختی … خانه نوستالوژیک
خانه درختی … جایگاه ایده و ابتکار
خانه درختی … آشیانه و لانه آمال و اموال
خانه درختی … خانه شادی ها و دلخوشی ها

یکی از فانتزی های من داشتن یک خانه درختی است.
دختران هنرمند و نقاش خوب می دانند که من چه می گویم

خانه درختی من می تواند روی یک درخت تنومند و سر سبز میوه دار باشد مثل: شاه توت
به رنگ سبز و قرمز و بنفش و عطر شکوفه های بهاری
از جنس چوب و شیشه
با یکی دو پنجره دلباز و یک تراس نقلی برای گلهای زیبا و رنگارنگ

یک محیط امن و دبش برای هنر و خلاقیت، نوآوری و …
یک جایی برای رهایی از روزمرگی ها و خستگی های روزانه
جایی برای اثبات مثبت درون، ارتباط با کودک درون و فطرت الهی
جایگاهی برای کسب انرژی و انگیزه، فانتزی ها و عاشقانه های فردی و خلاقانه

نظر شما چیه؟ شما هم دوست دارید یک خانه درختی داشته باشید؟

#نوشتن #نویسندگی #خانه #خانه-درختی #خانه -آرزوها #محتوا #نقاشی #ایده #نانومحتوا #هنر #هنروخلاقیت#هنرنوشتن #توسعه-فردی #بولت #بولت-ژورنال

عید قدیمی

دلم یک عید می خواهد
دلم يک عيد قديمی مي خواهد!

آخرين روز مدرسه تمام شود و با هیجان به سوی خانه تمیز و پر از شیرینی و اجیل بدوم ،خانه ایی که از چندین روز قبل با غرغرهای مادر تمیز شده و غبارهای سال گذشته از ان زدوده شده باشد و از در و دیوار ان بوی تمیزی به مشام میرسد و منتظر ورود خاله و عمه و دایی وعمو ها کلی سر و صدا و شلنگ تخته زدن با پسر عموها و پسر خاله و پسر دایی ها وپسر عمه ها.
دلم آن عیدی میخواهد که تا قبل از تحویل سال لباس های تازه ات را چند بار جلوی آینه پرو کرده باشی

و كفشهای بندی تازه ات را روی فرش سر دهی وقتی به پا مکنی و آنگاه دلت برای لحظه تحویل سال غنج میرود
دلم آن عیدی میخواهد که حساب و کتاب و پیش بینی مبلغ عیدی را کنی و رویا پردازی که با ان چکار بکنی

دلم شمعدانی های سرخ كنار حوض مان را ميخواهد
بنفشه ها و اطلسی ها
و “مادرم” صدا كردنِ مهربانانه ی پدرم را…
دلم تماشا ميخواهد!

دلم خنده های جوان مادرم را ميخواهد، وقتی هزار بار زيباتر ميشد.

دلم يک عيد قديمی ميخواهد
يک عيد واقعی!

كه در آن تمام مردم شهر
بی وقفه شاد باشند،
نه كسی عزادار
نه بيم بيماری، تن شهر را بلرزاند
عيدی كه دنيای ما را قرنطيه نكند

دلم، يک عيد قديمی ميخواهد
بدون ماسک، بدون احتكار،
بدون اينهمه رنج و دلهره…
دلم روز اخر مدرسه میخواهد و دویدن سوی خانه……
دلم یک عید ی میخواهد که برای رسیدن لحظه تحول سال لحظه شماری کنم،
دلم آن عیدی میخواهد که مادر و پدر در کنار سفره هفت سین نشسته باشند.
دلم آن عیدی میخواهد که جمع برادران و خواهران جمع باشند دور هفت سین.
دلم آن عیدی میخواهد که قلبم برای لحظه تحویل سال تند تر بزند .
دلم آن عیدی میخواهد که اعضا خانواده دور سفره با موی سفید ننشسته باشنده .
دلم چهره شاد پدر وسیمای مهربان مادر و صورت هیجان زده برادران و خواهران لحظه تحویل سال میخواهد .
دلم شیرینی خانه پزی مادر و باقلوای با پسته تزئین شده سر سفره هفت سین میخواهد.
دلم اسکناس های تا نخورده عیدی پدر را میخواهد که هنوز برجستگی های روی آن قابل لمس باشد .
دلم عیدی میخواهد که بعد تحویل سال بوزینه ای با ریش و پشم در تلویزیون ظاهر نشود تا آن سال نو را سال فشار ملی و زپرت اقتصادی نام گذاری کند.
دلم نوروز ۱۳۵۴،و ۱۳۵۵ و۱۳۵۶ میخواهد،.
دلم چه ها که نمیخواهد!؟

احمد شاملو

دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دير يافته با تو سخن می گويم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دريا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گويد
زيرا که من
ريشه های تورا دريافته ام
زيرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
#احمد_شاملو