داستان

نوشتن یعنی تسلیم نشدن؛ تسلیم خستگی و بی‌ارادگی و بی‌انگیزگی و ناامیدی و نابلدی و سانسور و فشار و فقر و تنبلی و افسردگی نشدن.

نوشتن بی‌مایه‌ترین متن‌ها هم اگر مدام و مداوم صورت بگیرد، قدرت فرسایندۀ قلم را چندین برابر می‌کند.

نوشتن، بهترین ابزار اندازه‌گیری زندگی است.

زنده بودن، محکم‌ترین دلیل برای نوشتن است.

اگر مدام در حال یادداشت‌برداری باشی هیچ لحظه‌ای را هدر نمی‌دهی.

نوشتن، شهامت شروع کردن هر کاری را به تو می‌دهد؛ به شرط آن‌که شهامت شروع نوشتن را داشته باشی.

علاقه‌ات را به بهانه آلوده نکن.

نوشتن درختی است که در میوه دادن خساست به خرج می‌دهد؛ اما سایۀ آن از تمام درخت‌های دیگر سخاوتمندتر است.

اگر خواندن و نوشتن نتوانسته تو را نجات بدهد؛ بیشتر بخوان. بیشتر بنویس.

تولید محتوا را با تولید محتوا یاد می‌گیریم، نه حرف زدن دربارۀ اهمیت تولید محتوا.

اگر ننویسید آموخته‌‌هایتان را هدر می‌دهید.
شاید تلاش برای داشتن عشقی زوال‌ناپذیر ما را به نوشتن می‌رساند.

تو شوخی شوخی می‌نویسی و متن‌های خوب جدی جدی شکل می‌گیرند.

وقتی نویسنده می‌شوی که ننوشتن برایت دشوارتر از نوشتن باشد.

بگذار نوشتن، مشوق اصلی تو باشد.

بنویس تا کَپَک نزنی.

شاید درد تو این است که غیر موقع به این جهان آمده‌ای، نوشتن دوای درد دیر یا زود آمدن به دنیاست.

نوشتن همان دوستی‌ است که سال‌ها انتظارش را می‌کشیدید.

نوشتن مثل زندگی است؛ دشوار و لذت‌بخش.

همیشه در حال نوشتن یک کتاب باش، حتی اگر تنها خوانندۀ آن خودت باشی.

در نویسندگی حد وسطی وجود ندارد، یا به شکل افراطی می‌نویسی و رشد می‌کنی، یا تفننی می‌نویسی و هرگز از سطح انشاهای مدرسه فراتر نمی‌روی.

هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر و عذاب‌آورتر از تلاش برای زدن حرفی تازه نیست.

خلاقیت اصلی یک نویسنده در راه‌هایی است که او برای سرکوب طفره‌رفتن از نوشتن به کار می‌گیرد.

خلاقیت از زمانی آغاز می‌شود که تمام دانسته‌هایت را منتشر کنی و دیگر چیزی برای گفتن نداشته باشی.

دقیقاً وقتی‌ احساس می‌کنی در گِل مانده‌ای باید شروع کنی به نوشتن.

نوشتن، پیش‌پرداخت رسیدن به ایده‌های درخشان است.

ما می‌نویسیم تا برپا و جویا و توانا باشیم.

اگر ننویسید آموخته‌‌هایتان را هدر می‌دهید.
تنها سلیقه‌ای که ارزش پرورش و وسواس دارد، سلیقۀ انتخاب کلمات مناسب است.

اگر دوست داری نویسنده شوی؛ نباید نوشتن را دست کم بگیری.

هر چه بیشتر برای «خواندن» عرق بریزی؛ حین «نوشتن» عرق کمتری خواهی ریخت.

اگر می‌خواهید بنویسید با افرادی معاشرت کنید که دائماً می‌نویسند.

این نوشتن نیست که ما را خسته می‌کنند، ننوشتن است که بار خستگی تمام عالم را روی دوش ما می‌گذرد.

تمام رازهای مربوط به نوشتن در خودِ عمل نوشتن نهفته است.

نویسنده پیوسته برای تغییر نگاه‌ها می‌کوشد و بیش از همه برای تغییر نگاه خودش به چیزهای مختلف.

ناکام‌ترین نویسندۀ جهان کسی است که در انتظار ایده بماند و نوشتن را آغاز نکند.

نوشتن به ما یادآوری می‌کند که باید تولیدکنندۀ اندیشه باشیم، نه صرفاً مصرف‌کننده.

نوشتن ابزاری مؤثر برای خوش‌شانس‌ شدن است؛ شانس کشف ایده‌های تازه، شانس ارتباط با بهترین‌ها و شانس ماندگار شدن.

هر استعدادی بدون پشتکار، دود می‌شود و به هوا می‌رود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.