زنده یاد دکتر محمد جعفر محجوب، قصههای عامیانه را به هشت نوع تقسیم کرده است:
📑 قصههایی که صرفاً زاده تخیل داستان سرایان است و هیچگونه اصل و ریشه تاریخی ندارد، مانند: “امیر ارسلان”، “ملک بهمن”، “بدیعالملک”، “نوش آفرین”، “گوهرتاج”
📑 قصههایی که ریشه تاریخی و حماسی دارد، اما به مرور ایام پیرایهها بر آن بسته شده و رنگ تاریخی خود را از دست داده است، مانند: “رموز حمزه”، “اسکندرنامه”، “رستمنامه”، “حسین کرد”
📑 قصههایی که قهرمانان آنها بزرگان دین هستند. اینگونه قصهها حاوی سرگذشتهای افسانهآمیز خاندان رسالت و شرح کوشش آنها در راه اشاعه و ترویج دین مبین اسلام است. نمونه بارز اینگونه قصهها “خاورنامه” است که قهرمان آن امیرالمومنین علی(ع) است.
📑 قصههایی که در اصل بر روی حوادث تاریخی دور میزند و نویسنده آن گاه به مقتضای تعصب دینی شاخ و برگی بدان افزوده و دلیری قهرمانان را بیش از آنچه بوده جلوه داده است، مانند “مختارنامه” که حاوی قصه نبردهای مختاریان ابوغریب جراح ثقفی است که به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد.
📑 قسمت دیگر از اینگونه قصهها، سرگذشتهایی است که جنبه عاشقانه یا جنبههای دیگر دارد. موضوع اصلی این قصهها علاوهبر عشق عبارتست از: نیکوکاری و احسان، انتقاد اجتماعی، بیان و اثبات بعضی اصول اخلاقی و جلوگیری از مفاسد.
گاه منظور نویسنده صرفاً بیان سرگذشت و مشغول کردن خواننده است.
“هفت پیکر بهرام گور” و قصههای “حاتم طایی” و “دختر برزخ بازرگان”، “چهار درویش” نمونهای از اینگونه قصه میتوان نام برد.
📑 گاه نیز اتفاق میافتد که جانوران بازیگر صحنههای قصه قرار میگیرند. نام قصههای چهل طولی و خاله سوسکه و آقا موشه و موش و گربه را همه شنیدهاند.
📑 بعضی اوقات نیز حدیث یا روایتی دینی منشا قصه قرار میگیرد. کتاب مختصر”عاقوالدین” و بعضی کتابهای دیگر نمونه اینگونه قصههاست.
📑 در میان قصههای عامیانه ایرانی گاهی به آثار بزرگان و دانشمندان نیز بر میخوریم. مثنویهای کوتاه شیخبهایی موسوم به ” نان و حلوا” و ” شیر و شکر” در میان اینگونه قصهها طبع شده و انتشار یافته است.
@fantastic879